گفتمش دل میخری ؟
پرسید چند؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند
خنده ای کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز امدم او رفته بود
دل زدستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود
تو اگر باز کنی پنجره ای سمت دلت
میتوان گفت که من چلچله لال توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای پر و بال توام . . .
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد ودادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی
هر که را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم!
راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی!
عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم . . .
عشق تو چشمهای هم نگاه کردن نیست با چشمهای هم به زندگی نگاه کردنه.
عشق حقیقی مثل روح است افراد زیادی درباره آن صحبت میکنند ولی تعداد کمی آن را دیده
اند.
عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی، دختر همسایه نیست که بهش چشمک بزنی، غذا نیست که
بهش ناخونک بزنی، رفیق نیست که بهش کلک بزنی عشق مقدسه , باید جلوش زانو بزنی
* * * * * * * * * * * * *
شگرد اصلی در طرح شناسایی و جمع آوری خانه های مجردی
:
+زیــنــگ…
-کیه؟….
+منم منم مادر..تون….
-دروغ نگو مادر ما شهرستانه….
+مجردند خونه رو خالی کنید
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امکانات زندگی در عشایر :
غذا : کشک
یخچال : مشک
حمام : تشت
دستشوئی : دشت !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تا آخرش نرو هیچی آخرش نیست
به جون خودم راست میگم
نرو هیچی تهش نیست
نرو دیگه
اعتیاد رو میگم !!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگه ایرانسل داری این کد
رو وارد کن . تمام تماسهات ، اس ام اسهات با تمام
خطوط رایگان میشه.
.
.
.
.
.
.
*140*zereshk#
آن چیست تو کاف هست تو گاف نیست؟تولام هست تومیم نیست؟توغین هست تو عین نیست؟ چاهی چهل متر عمق دارد. قوربغه ای در ته چاه است که ساعتی 3متر از آن بالا می آید وساعتی 2متر به پایین سر می خورد !اوپس از چند ساعت به بتالای چاه میرسد؟ |
|
|
|
|
گفتمش دل میخری ؟
پرسید چند؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند
خنده ای کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز امدم او رفته بود
دل زدستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود
عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی، دختر همسایه نیست که بهش چشمک بزنی، غذا نیست که
بهش ناخونک بزنی، رفیق نیست که بهش کلک بزنی عشق مقدسه , باید جلوش زانو بزنی
قاضی: اگر جواب ندی پدرت را در می آوریم.
متحم:خدا پدرتو بیامورزه! پدر من سالهاست که در زندان است!
* * * * * * * * * * * * * *
شگرد اصلی در طرح شناسایی و جمع آوری خانه های مجردی
:
+زیــنــگ…
-کیه؟….
+منم منم مادر..تون….
-دروغ نگو مادر ما شهرستانه….
+مجردند خونه رو خالی کنید
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امکانات زندگی در عشایر :
غذا : کشک
یخچال : مشک
حمام : تشت
دستشوئی : دشت !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگه ایرانسل داری این کد
رو وارد کن . تمام تماسهات ، اس ام اسهات با تمام
خطوط رایگان میشه.
.
.
.
.
.
.
*140*zereshk#
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تا آخرش نرو هیچی آخرش نیست
به جون خودم راست میگم
نرو هیچی تهش نیست
نرو دیگه
اعتیاد رو میگم !!!
به امید روزی که همه پیام های کوتاه این باشد "جاء المهدی"
این وبلاگ برای ارائه پیام های کوتاه با در نظر گرفتن مسائل اخلاقی ایجاد شده
است.
علی است زیب هستی و زینت اوست دخترش
زهم گشوده دست دل ، چو جان گرفته در برش
بال زند سوی حسین ، از سر دوش مادرش
سلام ما ، درود ما به زینب و برادرش
بهشت و بود هست او ، اسیر پای بست او
عجب مدار اگر علی بوسه زند به دست او
فهیمه ای که کس بر او نیافته مفهّمه
عالمه ای که از ازل نداشته ،معلمه
چه در سفر چه در حضر چه در میان قافله
قضانشد، قضا نشد از او نماز نافله
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علف هاش
خوب اگه خوب، بد اگه بد، مرده دل های آدماش
دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علف هاش
خوب اگه خوب، بد اگه بد، مرده دل های آدماش
دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کن
یار دبستانی من با من و همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی
حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه
ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
فرج بعد از شدت
و نیز جناب سید نقل فرمود از جناب علمالهدی ملایری که فرمود در
اوقات اقامت در نجفاشرف برای تحصیل علوم دینیه چندی از جهت
معیشت سخت در فشار بودم تا اینکه روزی برای تدارک نان و خوراک
عیال هیچ نداشتم از خانه بیرون رفتم وبا حالت حیرت وارد بازار
شدم و چند مرتبه از اول بازار تا آخر آن رفت و آمد میکردم و به
کسی هم اظهار حال خود ننمودم پس با خود گفتم زشت است در بازار
این طور آمد وشد کردن لذا از بازار خارج شده داخل کوچه شدم تا
نزدیک خانه حاج سعید، ناگاه مرحوم حاج سید مرتضی کشمیری اعلی
اللّه مقامه را دیدم به من که رسید ابتدا فرمود تو را چه میشود
جدت امیرالمؤمنین نان جو میخورد و گاهی دو روز هیچ نداشت پس
مقداری گرفتاریهای آن حضرت را بیان کرد و مرا تسلیت داد و فرمود
صبر کن البته فرج میشود و باید در نجف زحمت کشید و رنج برد پس
از آن چند فلس (پول رایج آن زمان) در جیبم ریخت و فرمود آن را
شماره نکن و به کسی هم خبر مده و از آن هرچه خواهی خرج کن پس
ایشان رفتند و من آمدم بازار و ازآن پول نان و خورش گرفته به
منزل بردم تا چند روز از آن پول نان و خورش میگرفتم با خود گفتم
حال که این پول تمام نمیشود و هر وقت دست در جیب میکنم پول
موجود است خوب است بر عیال توسعه دهم پس در آن روز گوشت خریدم
عیالم گفت معلوم میشود برایت فرج شده، گفتم بلی، گفت پس مقداری
پارچه برای لباس ما تدارک کن، بازار رفتم و از بزّازی مقدار
پارچهای که خواسته بودند گرفتم و دست در جیب کرده ومقداری وجه
بیرون آورده جلوش گذاردم و گفتم آنچه قیمت پارچهها میشود بردار
و اگر کسری دارد تا بدهم، پولها را شمرد مطابق با طلب او بود و
بیش از یک سال حال من چنین بود که همه روزه به مقدار لازم از آن
پول خرج میکردم و به کسی هم اطلاع ندادم تا اینکه روزی برای
شستن، لباس را بیرون آوردم و غفلت کردم از اینکه پول را از جیب
خارج کنم و از خانه بیرون رفتم، پس موقع شستن لباس یکی از
فرزندانم دست در جیب کرد و آن پول را بیرون آورد و آن را به مصرف
مخارج همان روز رساندند و تمام شد.
ناگفته نماند که برکت یافتن چیزی و کم نشدن آن به مصرف کردنش به
قدرت الهی امری است ممکن بلکه واقع و برای آن شواهد بسیاری است
که در کتابها ثبت گردیده و چون نقل آنها در اینجا منافی وضع این
کتاب است به کتاب «کلمه طیبه» مرحوم حاج میرزا حسین نوری و کتاب
«دارالسلام» مراجعه شود.
و نیز کرامات عالم ربانی مرحوم حاج سید مرتضی کشمیری و تشرفش
خدمت حضرت حجة بن الحسن عجل اللّه فرجه مورد قبول غالب اهل علم
در نجفاشرف است.