سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش و دارایی، هر عیبی را می پوشانند و تنگدستی و نادانی، هرگونه عیبی را آشکار می سازند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :0
کل بازدید :18088
تعداد کل یاداشته ها : 21
103/9/2
10:10 ع

 فرشتگان، ابراهیم(ع) را به قصد شهر سَدوم ترک گفتند و به عنوان میهمان، برلوط(ع) وارد شدند، واو از حقیقتِ امر آنان بى‏اطلاع بود و از آمدن آنها بسیار نگران شد؛ زیراآنان جوانانى خوش سیما بودندو در مورد اعمال نارواى قومش، بر جان آنها بیمناک شد و بر میزبان لازم بودکه به طور جدّى دردفع هر گونه آزار و اذیّتى از آنان حمایت نموده و هر عمل ناراحت کننده‏اى راز آنها دفع نماید،خطرهایى که لوط به خاطر پذیرش این میهمانان به زودى با آن مواجه مى‏شد، بهخاطرش گذشت و با خود گفت: امروز، روز مصیبت‏بار و دردآورى خواهد بود.خبر ورود میهمانانى زیبا چهره بر حضرت لوط(ع) میان مردم منتشر شد و آنان به سرعت خودرا به خانه حضرت رساندند و اطراف خانه تجمع کرده و خواستار انجام عمل ناروابا میهمانان او شدند.وقتى لوط(ع) دید مردم، اطراف خانه‏اش گرد آمده‏اند، به هدف پست و پلید آنهاپى برد و به سران ورؤساى آنها پیشنهاد کرد که به جاى ارتکاب عمل ناروا با میهمانانش، بادختران وى ازدواج کنندو امید آن داشت که میان آنها یک فرد عاقل وجود داشته باشد تا به حق رهنمون شده،و از کارهاى باطل و بیهوده پشیمان گشته باشد و براى منصرف کردن مردم، ازسرکشى خود،وى را یارى رساند. مردم به سخن لوط تن در نداده، بلکه بدو پاسخ دادند: توخود مى‏دانى که ما تمایلىبه ازدواج با دخترانت نداریم و تو -بى‏تردید - مى دانى ما چه مى‏خواهیم.لوط ناگزیر، میهمانان خود را در جریان خطرى که آنها را احاطه کرده بود،قرار داد و بدان‏ها گفت: اگربا من همراهى کنید و بدین وسیله بر قدرت و نیروى من افزوده گردد، مى‏توانمدر برابر این مردم،مقاومت کرده و از شما دفاع نمایم، و اگر یاران و نزدیکان توانمندىمى‏داشتم، براى حمایت و پشتیبانىشما از آنان کمک مى‏گرفتم، ولى اینک جهت مقاومت در برابر آنان و دفاع ازشما، چاره‏اى نمى‏بینم، خداى متعال فرمود:وَلَمّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِى‏ءَ بِهِمْ وَضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَقالَ هذا یَوْمٌ عَصِیبٌ *وَجاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَمِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِبَناتِى هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَوَلا تُخْزُونِ فِى ضَیْفِى أَلَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ * قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِى بَناتِکَ مِنْ حَقٍّوَإِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ * قالَ لَوْ أَنَّ لِى بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِى إِلى‏ رُکْنٍ شَدِیدٍ؛(4)و زمانى که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، ازحضور آنان ناراحت شد و توانایىدفاع از آنهارا در خود ندید و با خود گفت: امروز، روز بس دشوارى است. قوم او شتابان به سویش آمدندو اینان کسانى بودند که قبلاً کارهاى زشت انجام داده و مرتکب گناه مى‏شدند.لوط گفت: اى مردم،اینک این دختران من که ازدواج با آنها برایتان پاکیزه‏تر از ارتکاب این عملزشت است، از خدا بترسیدو مرا نزد میهمانانم رسوا نسازید. آیا میان شما یک فرد عاقل وجود ندارد!؟گفتند: تو مى‏دانى که ما به دخترانت کارى نداشته و خوب مى‏دانى که مقصود ما چیست. وى گفت: اگر قدرت ونیروى بزرگى داشتم و یا به پایگاه محکمى پناه مى‏جستم، با شما مبارزه مى‏کردم.


  
  

 و آن‏گاه که در برابر خانه او هرج و مرج بالا گرفت، و لوط موفق نشد قومش راقانع ساختهو آنها را از عمل زشتى که تصمیم بر آن داشتند منصرف سازد، فرشتگان بینایىرا از آنها سلب کردهو به نابینایى و کورى مبتلا گشتند، و بدین وسیله انسجام خود را از دست دادهو از همان راهىکه آمده بودند با خوارى و ذلّت بازگشتند. خداى متعال فرمود: «وَلَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِى وَنُذُرِ»(5).ناشناس بودن فرشتگان به طول نینجامید، بلکه از حقیقت خود، براى لوط پرده برداشتند و علت آمدن خود را به اطلاع وى رساندند، که براى هلاک کردن قوم او آمده‏اند ونابینا کردن قوم او به همین دلیل بوده است که آنها قادر بر نجات خویش نباشند، و سپس لوط(ع)را از شر آنها رهایى بخشند.فرشتگان به لوط(ع) گفتند: این مردم هرگز نخواهند توانست آسیبى به تو رسانده و یا آبرویترا در نزد ما بریزند، اینک تو سرشب با خانواده‏ات از این شهر خارج شو و هیچکدام از شما،پشت سر خود را ننگرد، تا هراس و وحشت عذاب را ببیند، مبادا بدو آسیبى برسد،ولى همسرترا که به تو خیانت ورزید،با خود بیرون مبر؛ زیرا او نیزباید مانند قومت بههلاکت برسد،و زمان هلاکت آنها صبح است و صبح نزدیک است.و آن‏گاه عذابى که قضا و قدر الهى بر آن تعلق گرفته بود، فرا رسید و شهرىرا که قوم لوط درآن زندگى مى‏کردند، زیرورو کرد، و در همان بین، سنگ پاره‏هایى از گِل چون سنگ سخت به صورت پى‏درپى و منظم بر آنها باریدن گرفت، که خود، شکنجه و عذابى ازناحیه خداوند برآنها بود و عذاب الهى بر ستمکارانِ فاسق، بعید نیست. خداى تعالى فرمود:«قالُوا یا لُوطُ إِنّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَلایَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلّاامْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ * فَلَمّا جاءَأَمْرُنا جَعَلْناعالِیَها سافِلَها وَأَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ * مُسَوَّمَةًعِنْدَ رَبِّکَ وَما هِىَ مِنَ الظّالِمِینَ بِبَعِیدٍ».(6) سرزمینى که عذاب بر آن وارد شد،امروزه بهسرزمین «بحرالمیّت» و یا دریاچه لوط معروف است. برخى از دانشمندان معتقدندکه بحرالمیّت قبلاز این ماجرا وجود نداشته و پس از حادثه زلزله‏هایى که آن شهر را زیرورو کرد،حدود چهارصد متر از سطح دریا فرو نشست، و در سال‏هاى اخیر خبرهایى حاکىاز کشف آثار شهرهاى قوم لوط در حاشیه بحرالمیّت، منتشر شده است


  
  

فساد قوم لوط

قبلاً یادآور شدیم که ابراهیم(ع) از شهر حَرّان، واقع در شمال سرزمین بین‏النهرین مهاجرت نمودهو به همراهى همسر و کسانى که به او گرویده بودند، و در رأس آنهابرادرزاده‏اش لوط بن هاران به فلسطین آمد.بعد از آن که قحطى و خشک‏سالى فلسطین را فرا گرفت، ابراهیم به همراهى لوطرهسپار مصر گردیدندو پس از آن که فشار قحطى فروکش نمود از مصر بازگشتند، در حالى که گوسفندانزیادىرا که پادشاه مصر بدان‏ها داده بود، به همراه داشتند، و از آنجا که چراگاه‏ها براى گوسفندان فراوان آنها،گنجایش نداشت، و سبب اختلافاتى میان شبان‏هاى ابراهیم و لوط شده بود.ابراهیم(ع) مصلحت دیدکه براى رفع اختلاف، زمین‏ها را با لوط تقسیم کند. به لوط پیشنهاد کرد،جایى را که مورد پسند اوست،انتخاب کند، و او سرزمین اردن - که دو شهر سَدوم و عَموره در آن قرار داشتند -و اطراف آنها را انتخاب کرد و در شهر سدوم اقامت گزید.مردم شهر سدوم از تبهکارترین و خدانشناس‏ترین انسان‏ها بوده و از نظراخلاقى بدترین مردم به شمار مى‏آمدند،آنها براى راهزنى و دزدى راه‏ها را بسته و در مراکز فساد، مرتکب اعمال ناروا مى‏شدندو از ارتکاب هیچ عمل ناروا و پلیدى، دریغ نمى‏کردند، و عمل زشتى را [لواط]بنا گذاشته بودندکه هیچ کس از فرزندان آدم مانند آن را انجام نداده بود و خداوند پیامبرخویش لوط(ع) را با رسالت الهى براى ارشاد و هدایت آنها و بیم دادن از کارهاى زشت آنان به سویشان فرستاد.